میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

*سفید برفی*

*آنیتا این روزا*

1393/3/2 5:12
نویسنده : mami mahnaz
323 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلدخترم تاج سرم,مامی اومده که برات بنویسه که چقدر شیرین و شیطون شدی,یه لحظه یه جابند نمیشی,البته وقتی جایی میرم حتی خونه مامانی اذیتات بیشتر میشه ومن واضح تر ازهمه حس میکنم,تو خونه باز بهتری و من خیلی راحت تر,نه اینکه سخت نباشه اما ترجیح میدم خونه باشم باشما,ساعت خوابت توخونه مشخص تره وبهتر هم میخوابی,عاشق ددری,که من و بابا سعید زیاد میبریمت ددر,هر کی میاد دنبالش گریه میکنی اما زودم ساکت میشی,دوست ندارم عادت کنی باهمه بری که اونجوری بدعادت میشی و اصلا هم خوب نیست,اونروز دلم گرفته بود و گریه میکردم,شما اومدی پیشم و منو همش بوسیدی و با حرکات مخصوص خودت بهم فهموندی بفهمم,انقدر زل زدی بهم تا خندم گرفت وبابایی گفت ببین چقدر دوستت داره,کلا زیاد میای منو میبوسی وبوسیدن شماهم که کار هر لحظه ی منه,برس رو برمیداری و موهامو شونه میکنی خیلی کیف میده,یکسره در حال نی نای هستی,دستاتو مثل آدم بزرگا میبری بالا وتکون میدی و باسنتم همش تکون میدی و میرقصی انقدر بامزه میشی و من قند تو دلم آب میشه,هر وقت که از خواب بلند میشی اول عکس من وبابایی رو دیوار اتاق رو نشون میدی با ذوق میگی باا مااا بعد عکس خودتو نشون میدی میگی من من و میخندی,الهی قربونت بشم,بابایی برات یه کفش جغجغه ای گرفته میگه اولین بار که پوشونده برات شما اولین قدمو برداشتی تعجب کردی و پشت سرتو نگاه کردی هههه,خیلی کفشتو دوست داری,میریم بیرون میپوشونم برات همه نگات میکنن و ذوف میکنن,خودت که انگار رو آسمونا راه میری,فقط گاهی میخوای خودت مسیروبری و میشینی و میخوای دست بزنی به اشیا رو زمین که این خیلی بده و دایم مراقبت میخوای,منکه لاغر شدم از بس همش دنبالتم ههه,پارک و خیلی دوست داری,از پله های سرسرو میری بالا البته دستات رو پله ها وپاهات رو زمین  و خودت میای پایین ومن میگیرمت,تا ب هم خیلی دوست داری,وقتی روتابی من برات آهنگ میزارم و شمابیشتر کیف میکنی,آهنگای شاد کودکانه,آها اینو بگم که برای اینکه فضای خونه باز بشه جلومبلی روگذاشتیم جلوتلوزیون که شما ازاون میری بالا و میشینی روش و تی وی میبینی,همشم درحال بررسیه میزتلوزیون و تی وی هستی ازبسکه شیطونی ماشااله,غذا خوردنت یکم  بهتر شده خدارو شکر,یه چیز دیگه عاشق آهنگای شادی,اونروز داخل ماشین بابایی آهنگ شادگذاشته بود   بعد آهنگ ملایم شد و شما  به حالت اعتراض گفتی اعیید وبعد ظبطو نشون دادی تاآهنگ شاد شد دست زدی و قردادی قرطیه منی دیگه,,از بچه ها خوشت میاد وقتی نی نی میبینی وایمیسی ومیخندی بهش و میبوسیش مهربونمی عسلم,آها مامانی شبا خوابت خیلی بد بود و همش درحال تکون خوردن بودی ونغ میزدی,تخت شما کنار تخت خودمون بود وشما داخل تخت خودت میخوابیدی,دوشب پیش گذاشتمت کنارخودم روتخت خودمون  و تاصبح هروقت چشام باز شد بو و ناز کردمت و شما وقتی تکون میخوردی ودستت میخورد به مامی انگار خیالت راحت میشد و میخوابیدی,هم پریشب و هم دیشب بهتر خوابیدی و بیشتر و تو خوابم چند تا لبخند زدی فدای لبخندت,,اینو یادم رفته بود که یاد گرفتی چشمات,گوشات,دستات,زبونت و پاهات کدومان,من برات اینو میخونم دست دست دست دستامو میکوبونم چندباربهم بعد پاهامو و بعد میگم چشمام کو چشمام کو دوتاانگشتامو میزارم روچشام بعد گوش گوش گوشام کو گوشامو میکشم و میگم  ایناهاش ایناهاش اینم دو تا گوش,بعد هرجایی رو بگم نشون بده شما نشون میدی و میگی اینا یعنی ایناها,همچین مادر خلاقیم من هههه,وقتی صدات میکنم می گی آ یعنی بله,انقدربامزه میگی که نگو,فعلا همینارویادم میاد بازم میام و برات مینویسم عشقم,به امید روزیکه چشای قشنگت نوشته های منو بخونه

anitaanita

وآنیتاوای وای رژلبanitaanitaanitaanitaanita

پسندها (3)

نظرات (2)

nasim
1 تیر 93 18:39
قربونت برم خاله چقد ماه شدي ماشالا يه عالمه هم كه كاراي جديد ياد گرفتي ناي نايم كه ميكني قرتي خانوم ميگم مهناز جون اين خلاقيتت تو حلقم مرسی خاله نسیم جونم,ههههههههه,آرسس گل رو ببوس
سفید برفی
5 تیر 93 10:07
خیلی نانازه ممنون عزیزم,نظر لطفته
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد