میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

*سفید برفی*

*اصلا حسين جنس غمش فرق مي كند*

1394/8/24 23:18
نویسنده : mami mahnaz
667 بازدید
اشتراک گذاری

یا حسین(ع)

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، محتشمش فرق می کند

“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”
عیسای خانواده دمش فرق می کند

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند

تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند

با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند

من از حسینُ منی پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همش فرق می کند

                                          شاعر: علی زمانیان

niniweblog.com

دختر نازم این پست رو با یک ماه تاخیر گذاشتم،اونم بخاطر نداشتن وقت کافی،اما دوست داشتم که از امام حسین(ع) هم بنویسم که چقدر مرد بودن و اینکه راضی شدن به رضای خدا و چقدر مظلومانه شهید شدن،بزرگتر که شدی همه اینارو برات میگم،از علی اصغر(ع) 6 ماهه تا امام عزیزمون،فعلا همین شعر برات یادگاری بمونه قشنگم

 

بعد از 3 سال موفق شدم برم مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) ،یک سال شما تو دلم بودی و حالم خوب نبود،دو سالم شما خیلی کوچیک بودی و واینمیسادی،موفق شدم 10 روز رو تو عزاداری شرکت کنم و خیلی احساس خوبی بود،با بابایی شبا میرفتیم و بر میگشتیم،شب اول یکم اذیت کردی اما شبای بعد خداروشکر بهتر بودی،بیشتر شبا هم ساغر جون دختر عمت کنارت بود و یا میبردت مهدکودک هییت،جالب اینجا بود اصلا خوشت نمیومد مهد وایسی اما ساغر حریفت میشد تا وقتی کلافش نمیکردی نگهت میداشت مهد،بعدم که اونا میرفتن من دفترنقاشی و خمیربازی میزاشتم جلوت و شما مشغول میشدی و تا آخر مجلس وایمیسادیم،خدا قبول کنه انشالله،مراسم تاسوعا هم طبق هر سال رفتیم واریش روستای مادر جونینا،مراسمشون خیلی جالبه،از اول صبح  هییت راه میفته و زنجیرزنان و طبل و سینه زنان میره در هر خونه ای و اهالی اون خونه به همه یه نذری میدن،که شامل،بیسکوییت،کیک،میوه،آش،شربت... هستش،الم هم میبرن تو حیاط هر خونه و اهالی اون خونه پول میدن الم با یه سینی از آجیل و شکلات که ظهر عاشورا اون سینی آجیل رو میفروشن و خرج هییت و مسجد میکنن،ما هرسال تاسوعا بعد از ناهار  با کلی خوراکی بر میگردیم خونه خندونکخاله لیلا جونم دو روزی با مابود،بعداز مراسم عاشورا رفت،شام غریبانم با بابایی رفتیم شاه عبدالعظیم و تو حیاطش شمع روشن کردیم و زیارت کردیم و کلی حس خوبی بهمون دست داد.

niniweblog.com

اینجا مهد هییته

محرم

اینجا حیاته خونه مادر جونیناس تو واریش

تاسوعا

اینجا هم با ساغر جونی 

آنیتاوساغر

اینجا یکی از روزای محرمه دم خونه عزیزینا 

حضرت عباس (ع)

اینم بعد مراسم عاشورا که بردیمت پارک چون قول داده بودیم

عسلم

اینم شام غریبان

شام غریبان

پسندها (4)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد