میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

*سفید برفی*

*چه عیدقشنگی داشتیم امسال*

1392/1/21 15:03
نویسنده : mami mahnaz
225 بازدید
اشتراک گذاری

آنیتای من امسال  مامانی و بابابزرگینا 2روز مونده به عید رفتن شمال و بعد ازسال تحویل دلم میخواست برم ببینمشون که نبودن,شما تمام وقت مامی وبابارو گرفتی و واسه همین لحظه ی سال تحویل نتونستیم  سرسفره باشیم,بابایی حموم بود مامی لباس عوض میکرد وشما خواب بودی,باتاخیر سرسفره نشستیم بابا بهمون عیدی داد,آهنگ گذاشتیم و رقصیدیم و بعدازاون حاضرشدیم رفتیم خونه ی مادرجونینا,عید چه حس خوبی به آدم میده و امسال این حس قشنگتربود,بعدازچندروز با بابایی وسائلامونو جمع کردیم و رفتیم شمال راستش میترسیدم شما اذیت شی ولی دیگه دلمونوزدیم به دریا,تا 13 شمال موندیم شما زیاد اذیت نکردی فقط باز اونجا سرشیرخوردن اذیت کردی ومجبورشدم چند بارشیشه بهت دادم,زیادهم بیرون نرفتم که شما اذیت شی,بیشتراطراف ویلا قدم میزدم وازحیاط به جنگل زیبا چشم می دوختم که مه اون رو فراگرفته بود و زیباترش کرده بود,عمم و عموم هم اومدن اونجا خاله زهرا وخاله معصومینا هم اومدن,ازمادرجونینا دور بودیم دلمون واسشون تنگ میشد,اما خیلی روزای خوبی داشتیم,راستی پسردایی بابابزرگ که ما بهش میگیم علی دایی با خانمش هم ویلا بودن,نوه ی دایی بابا بزرگ هم رویان ویلا داشتن هم ما رفتیم پیششون هم اونا اومدن نوشهرپیش ما,درکل عید خوبی بود مخصوصاکه شما کنارمابودی زندگی*

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد