میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

*سفید برفی*

بدون عنوان

1392/12/29 5:15
نویسنده : mami mahnaz
213 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل خوشبوی من،منو ببخش که دیر وبت رو آپ میکنم،اما سعی میکنم تا جاییکه بتونم همه چیزو برات بنویسم،بابایی به قولش عمل کرد و یه لپ تاپ بهم عیدی داد،دست بابا جونی درد نکنه،خوب بریم سراغ کارات،جونم برات بگه که دخمل مامی الان که یک سال و 2 ماهه هستی هنوز راه نیفتادی و مامی خیلی منتظره که راه بیفتی،هنوز دو سه قدم با ترس میای جلو و خودتو پرت میکنی بغلم،خیلی میترسی که بیفتی،به امید راه افتادنت عسلم،یاد گرفتی که بوس کنی همرو و خیلی با مزه بوس میفرستی مخصوصا به عکس خودت که به دیواره همش بوس میفرستی،خودتو خیلی دوست داری،میگم آنیتا سریع عکس خودتو نشون میدی،حتی به عکس خودت غذا هم تعارف میکنی الهییییییییی فداتماچآها دندونای کرسیت هم دراومد و شما چند روز تب کردی و بی قرار بودی بمیره مامی ناراحت12 تا مروارید داری عسیسم،ماشالله البته،گاهی شبا خیلی دیر میخوابی یا نصفه شب چشای خوشگلتو باز میکنی و مامی اونوقتا دیگه نا نداره،دیگه انرژی نمیزاری،بابا سعید جون بیشتر سر کاره اما تا جاییکه بشه کمک منه و با شما بازی میکنه وشما عاشق بابایی،برای خرید عید هم سه تایی رفتیم شما داخل کالسکه همه جا رو دید میزدی وقتی برات لباس میخریدم میفهمیدی برای شماس،کلی میخندیدی و ذوق میکردی الهی قربونت بشم که ذوق میکردیماچاز صبح تا شب صدبار میگی آب وکلمه ی آب رو خیلی قشنگ و واضح میگی مثل آدم بزرگا،هنوز عاشق قایم باشکی،آها یاد گرفتی دعوا کنی یعنی دستای کوچولوتو میکوبونی بهم و میگی ااااااا،هر وقت از چیزی شاکی میشی دعوا میکنیمون مثلا وقتی میخوام دارو بدم یا ویتامینتو،چون پدر جونزیاد شمارو با پتو تاب میده کلمه ی تا یعنی تاب رو خیلی قشنگ میگی و عاشق تاب بازی هستی وقتی تابت میدم با خودت میخونی تا تا منم کلی فدات میشم،بچهداری هنوزم سخته و یه خواب شیرین حتی وقتی کسی هست که نگهت داره غیرممکنه چون تمام فکر مادر کناربچشه،یه وقتا که سوار ماشینیم فکرمیکنم اگه تصادف شد خودمو بندازم رو شما یابابا که شما چیزیتون نشه،من عاشقتم مامان زندگیم فدای یه لحظه خندیدنت،راستی الان که دارم مینویسم چند ساعت مونده به تحویل سال ١٣٩٣ و یه حس قشنگ دارم با استرس که خوب طبیعیه،امیدوارم سال جدید کلی اتفاق خوب برای همه و ما بیفته،بابابزرگینا هم از دیروز رفتن راستش دلم تنگ شده چون تهران نیستن،خوب عزیزم بازم میام و برات مینویسم تا چشمای قشنگت بعدا اینارو بخونه،من برمیگردم با عکس سفره ی هفت سینمون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد