*13بدردر جنگل سیسنگان*
روز13 تولد باباییه,شما دلت میخواست بیشتربخوابی وسروصدای آماده کردن وسائل بیرون رفتن باعث شد شما بدخواب شی و نق بزنی اما تو13 همش داخل چادر لالا کرده بودی ودخمل خوبی بودی,مامی هم بیشترکنارت بود فقط 1بار با بابایی رفتیم قدم زدیم,بعدازاینکه برگشتیم ویلا بابا خوابید استراحت کرد و شب با عموایینا برگشتیم تهران,برگشتنی با خاله ایناخداحافظی کردیم گریمون گرفت چون خیلی به هم عادت کرده بودیم,خداروشکر که سفرمون بی خطر بود وباخاطره ی خوب برگشتیم*
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی